جمعه 8 آذر 1392برچسب:, :: 21:37 ::  نويسنده : مسعود

 

سردش بود دلم را برایش سوزاندم!!!

 

گرمش که شد با خاکستر قلبم نوشت:

 

خـداحـافـظ ...

 



جمعه 8 آذر 1392برچسب:, :: 21:33 ::  نويسنده : مسعود

 

ميدوني قشنگترين حس دنيا چيه ؟

اينکه بدوني همون بلايي که سرت آورده..

سرش آوردن ...!

 

 



جمعه 8 آذر 1392برچسب:, :: 14:38 ::  نويسنده : مسعود



جمعه 8 آذر 1392برچسب:, :: 14:15 ::  نويسنده : مسعود

جمشید مشایخی

جمشید مشایخی، دورنمای برج ایفل پاریس؛ زمستان ۱۳۸۵

زمینه فعالیت: سینما و تلویزیون
ملیت: ایرانی
تولد: ۶ آذر ۱۳۱۳، جاجرود , استان تهران
سال‌های فعالیت: ۱۳۳۵ - تاکنون
همسر(ها): گیتی افروز رئوفی خواهر گرشا رئوفی

صفحه جمشید مشایخی در وب‌گاه سوره

 



یک شنبه 3 آذر 1392برچسب:, :: 15:25 ::  نويسنده : مسعود

هـوا خوب است ، بیا بـرویم کمی قدم بزنیم،

نگران نباش دوباره باز میگردانمت به قاب عکس...!

 

نذر کـردم اگر بـرگردی سـفره ای پهن کنم

از حرف های نگفـته ی دلم...

 

دیگر به تو فکر نمی کنم...

گناه است ، چشم داشتن به مال غریبـه ها...

 

 

 



یک شنبه 3 آذر 1392برچسب:, :: 15:19 ::  نويسنده : مسعود

بهای سنگینی دادم تا

فهمیــــــدم

کسی که قصد ماندن ندارد را باید

راهــــــــــــــــــــــــــــــی کرد...

 

دهان تنهاییم آب می افتد بـرای یـک قطره بـودنت...

 

بگذار مــرز تنهایی را رد کنــم...

ببـین ، گذرنامـه ام فقط مـهر لبهایت را کم دارد...

 

کجایی ؟؟

ﺗﻨﻬﺎﯾـﯽ ﻧﻤﯿﺸﻪ ﺍﺯ ﭘﺲ « ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ »ﺑﺮ ﺍﻭﻣــد!

 



یک شنبه 3 آذر 1392برچسب:, :: 15:4 ::  نويسنده : مسعود

خدایا ...

بت بود،بت شکن فرستادی ..

من پر از بغضم!!

بغض شکن هم داری؟

زندگی شیرین است اگر روزگار نمک نریزد !!

تنها برگ هایی

زیر پا می افتند...

که برای لحظه ای رقص در باد...

 

شاخه ی خود را فراموش می کنند!!

 



دو شنبه 25 شهريور 1392برچسب:, :: 20:21 ::  نويسنده : مسعود

 


من را ببین!

نگاهم را بخوان...

می دانم!

به دلم افتاده...

من را ، از هر طرف

که بخوانی ام!

نامم بن بستیس، بر دیواری بلند

من ، سالهاست

دل بسته ام به طنابی،

که هروز لباس عشق، نم چشمانش

خیس میکند!

و بر حیات خانه ی ، حیاط زندگی اش پهن

می کند!

به فال نیک گیرم...

برایـم،

به دروغ

پایت را میکشی

وسط ، تمام بازی های کودکانه...

معـرکه میگیری

و چه کودکـانه، هربار

بیشتــر بـاور میکنـم ،

لباسهای خیست را،

من ته کوچه!

در انتظارت نشسته ام!



دو شنبه 25 شهريور 1392برچسب:, :: 20:12 ::  نويسنده : مسعود

آموخته ام که خداعشق است

 

وعشق تنهاخداست

آموخته ام که وقتی ناامیدمی شوم

خداباتمام عظمتش

 عاشقانه انتظارمی کشد دوباره به رحمت او امیدوارشوم

آموخته ام اگرتاکنون به آنچه خواستم نرسیدم

خدابرایم بهترش رادرنظرگرفته

آموخته ام که زندگی دشواراست

ولی من ازاوسخت ترم..



دو شنبه 25 شهريور 1392برچسب:, :: 19:48 ::  نويسنده : مسعود


توی جاده ای که انتهاش معلوم نیست 


پیاده یا سواره بودن فرقی نمیکنه 


اما اگر همراهی باشه که تنهات نذاره 


بی انتها بودن جاده آرزوت میشه...



جمعه 22 شهريور 1392برچسب:, :: 9:47 ::  نويسنده : مسعود

 

 

 

افسوس مي خورم ....چرا؟چرا با رفتن تو.............

بهار مي آيد ؟...آمدي در سرماي زمستان... به سردي زمستان بودي.....

به غم انگيزي  شبهاي تنهايي.....  به خشکي برف  ...مي روي..... بهار مي ايد ...

به نظر معامله خوبي  است....اميد ان دارم بهار گلي بر چهره ات بنشاند ...

چه اميد مبهمي...گردش روزگار خطا ندارد ....زمستان هيچ گاه بهار را نمي بيند...

 

 

 



جمعه 22 شهريور 1392برچسب:, :: 9:32 ::  نويسنده : مسعود

یه روزایی

یه شبایی

به یه ادمای خاصی خیلی احتیاج داری

گوشیتو بر میداری شمارشو بگیری

اما میدونی بی فایدس

اینقدر دلگیرو دلتنگی که یهو بخودت میای

میبینی خیره شدی به یه صفحه ی خالی بیجواب

اشکات سرازیر شدن

بعد با خودت فقط یه جمله میگی

اون همه دوست داشتن

اخرش چرا اینطوری شد؟؟؟؟؟؟؟؟؟



جمعه 22 شهريور 1392برچسب:, :: 9:14 ::  نويسنده : مسعود

 

وقتی رفتی دنیا برایم به اندازه اتاقم شد!

که در ان بنشینم

و خیره به گوشه ای بنگرم...

اتاقی سرد و تاریک!

اتاقی بی روح و خالی از امید!

دنیایم این گونه است وقتی تو نیستی...

زندگی ام دیگر بالا و پایین ندارد

خط صافی است....

کسل کننده و تکراری

بهتر است بگویم روزمرگی نه زندگی!

دیگر شادی و غم برایم معنی ندارد

گریه و خنده را نمیفهمم

دیگر حتی خودم را هم نمیشناسم...

تاریکی محض است!

و خبری از انوار طلایی خورشید نیست!

این است عاقبت رفتنت...

ولی تو اسوده باش

همین برایم کافیست...



جمعه 22 شهريور 1392برچسب:, :: 8:51 ::  نويسنده : مسعود

مــی خــواهــم کمــی بــروم

آن ســوی دنیــا!

آنجــا کــه آسمــان،

پنجــره بیشتــر دارد

و خــدا هــم،

دیــدی بهتــر....



شنبه 16 شهريور 1392برچسب:, :: 18:42 ::  نويسنده : مسعود

 

خدایا!

دستانی را در دستانم قرار بده

که پاهایش با دیگری پیش نرود...

 


شنبه 16 شهريور 1392برچسب:, :: 18:0 ::  نويسنده : مسعود

 

«جملاتی زیبا از بزرگان در مورد عشق»

 

 

«آنجا که ازدواجی بدون عشق صورت گیرد، حتمأ عشقی بدون ازدواج در آن رخنه خواهد

کرد.»
 

بنیامین فرانکلین

 

 

عشق

 


«در سقوط افراد در چاه عشق، قانون جاذبه تقصیری ندارد.»

آلبرت اینشتین

 

 

عشق

 


«آن‌گاه که عشق تورا می‌خواند، به‌راهش گام نه! هرچند راهی پرنشیب. آنگاه که تورا زیر

گستره بال‌هایش پناه می‌دهد، تمکین کن! هرچند تیغ پنهانش جانکاه. آن‌گاه که باتو سخن

آغاز کند، بدو ایمان آور! حتی اگر آوای او رؤیای شیرینت را درهم‌کوبد، مانند باد شرطه که

بوستانی را.»

جبران خلیل جبران

 

 

عشق

 


«از پریدن‌های رنگ و از طپیدن‌های دل// عاشق بی‌چاره هرجا هست رسوا می‌شود»

ناشناس

 

 

عشق

 

 

«ازدواج وسیله‌ای است برای فرار از ترس تغییر، ازدواج وسیله‌ای است تا پیوند را تثبیت

کنی. اما عشق چنان پدیده‌ای است که به محض تلاش برای تثبیت آن، خواهد مرد. ایستایی

در عشق همان و نابودی عشق همان. عشق واقعی تنهایی را به یگانگی مبدل می‌سازد.»

اوشو

 

 

عشق

 


«از شبنم عشق خاکِ آدم گِل شد// صد فتنه و شور در جهان حاصل شد// سر نشتر

عشق بر رگ روح زدند// یک‌قطره فروچکید، نامش دل شد»

افضل‌الدین کاشانی

 

 

عشق

 


«اگر ایجاد پیوند آزاد باشد، با آزادی همراه باشد، شادی از راه خواهد رسید، چون آزادی

ارزش غایی است، چیزی از آن بالاتر نیست. اگر عشق تو سوی آزادی رهنمونت کند، عشق

تو عین برکت است، و اگر سوی بردگی براندت نه برکت که لعنت است.»

اوشو

 

 

عشق

 


«اگر صد آب حیوان خورده باشی// چو عشقی در تو نبود مرده باشی»

وحشی بافقی

 

 

عشق

 

 

عاشقی پیداست از زاری دل// نیست بیماری، چو بیماری دل

مولوی

 

 

عشق

 


«بعضی اشخاص چنان به خود مغرورند که اگر عاشق بشوند به خود بیشتر عشق

می‌ورزند تا به معشوق.»

فرانسوا لارشفوکو

 

 

عشق

 


«پاکشیدن مشکل است از خاک دامن‌گیر عشق// هرکه را چون سرو این‌جا پای در گل

ماند، ماند»

صائب تبریزی

 

 

عشق

 


«تا دوری نزدیک نتوانی بود. اگر همیشه دور بمانی، عشق خواهد مرد. اگر همیشه نزدیک

بمانی، عشق خواهد مرد.»

اوشو

 

 

عشق

 


«ترجیح می‌دهم در آتش کین آن‌ها نابود گردم، تااین‌که بدون عشق تو تن به ذلت زندگی

تسلیم کنم.»

ویلیام شکسپیر

 

 

عشق

 


«تجربه به ما میآموزد که عشق آن نیست که به هم خیره شویم؛ عشق آن است که هردو

به یکسو بنگریم»

آنتوان دو سنت‌اگزوپری



جمعه 15 شهريور 1392برچسب:, :: 22:44 ::  نويسنده : مسعود

جدیدا با كسی اشنا شدم

 اونم مثل تو مجازیه

هیچ وقتم نمی خوام ببینمش

مثل خودت.

انگار بیمار رابطه های مجازی شدم

اما به تو قول دادم

قول دادم هیچ كس مثل تو نباشد

مدت هاست مجازی میخندیم

مجازی شادیم

مجازی عاشق میشیم

مجازی همدیگه رو دلداری میدیم

اما واقعی تنهاییم!واقعی درد میكشیم

واقعی از عشق های مجازی لطمه میبینیم...!!

 به سلامــــتی اون دوست مجازی

که حتی یک بار هم ندیدیمش

اما از همین دنیای مجازی

معرفت و وفاداریش رو ثابــــت میکنه

 تنهایی بده

اما از اون بدتر اینه كه

ما تنهاییمونو با دوستایی پر میكنیم كه

بود و نبودشون به

خاموش یا روشن بودن چراغشون بستگی داره




جمعه 15 شهريور 1392برچسب:, :: 10:35 ::  نويسنده : مسعود

بار سفر رو بسته ام دارم میرم به ناکجا

                         دارم میرم به یک سفر به جاده های بی انتها

تو جاده ای که یک سرش منم با ارزوی تو

                          تو جاده ای بی انتها منم به جسجوی تو 

تو جاده ای که یک سرش تو هستی ونگاه تو 

                            تو جاده های ارزو دارم میرم به راه تو 

پنجره های قلب من واشده به روی تو 

                            راهو به من نشون بده تا برسم به سوی تو 

این سر جاده ها منم اون سر جاده ها تویی

                              نشونیتو به من بده که مقصدم فقط تویی



جمعه 15 شهريور 1392برچسب:, :: 10:28 ::  نويسنده : مسعود

عشق نیرویی است در عاشق که او را به معشوق می کشاند
دوست داشتن جاذبه ای در دوست که دوست را به دوست می برد
.
.
.
عشق تملک معشوق است
دوست داشتن تشنگی محو شدن در دوست



پنج شنبه 14 شهريور 1392برچسب:, :: 17:55 ::  نويسنده : مسعود

زن وشوهر جوانی سوار برموتورسیکلت در دل شب می راندند.
انها از صمیم قلب یکدیگر را دوست داشتند.
زن جوان: یواشتر برو من می ترسم
مرد جوان: نه ، اینجوری خیلی بهتره!
زن جوان: خواهش می کنم ، من خیلی میترسم
مردجوان: خوب، اما اول باید بگی دوستم داری
زن جوان: دوستت دارم ، حالامی شه یواشتر برونی
مرد جوان: مرا محکم بگیر
زن جوان: خوب، حالا می شه یواشتر برونی؟
مرد جوان: باشه ، به شرط این که کلاه کاسکت مرا برداری و روی
سرت بذاری، اخه نمی تونم راحت برونم، اذیتم می کنه
روز بعد روزنامه ها نوشتند
برخورد یک موتورسیکلت با ساختمانی حادثه آفرید.در این سانحه
که بدلیل بریدن ترمز موتور سیکلت رخ داد،
یکی از دو سرنشین زنده ماند و دیگری در گذشت
مرد جوان از خالی شدن ترمز آگاهی یافته بود پس بدون این که زن
جوان را مطلع کند با ترفندی کلاه کاسکت خود را بر سر او گذاشت
و خواست برای آخرین بار دوستت دارم را از زبان او بشنود و خودش
رفت تا او زنده بماند
و این است 
عشق واقعی. عشقی زیبا



درباره وبلاگ

سکوت سرشار از سخنان ناگفته است. از حرکات ناکرده، اعتراف به عشق های نهان و شگفتی های بر زبان نیامده، در این سکوت حقیقت ما نهفته است، حقیقت تو و من! به وبلاگ من خوش امدید *********** حکایت من حکایت کسی است که... پرازفریاد بود اما سکوت کرد تا همه ی صداها را بشنود حکایت من حکایت دلی است که پر از امید و وفاست و اما حکایت تو... حکایت تو حکایتیست غریب... امدی... دل بردی... عادت دادی... عاشق کردی... و رفتی.... به همین راحتی
موضوعات
آخرین مطالب
پيوندها

> تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان سکوتم پر از ناگفته هاست . و آدرس masoud1616.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان